90/6/21
5:29 ع
هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو
دلی را به دریا زدم
که از آب
واهمه داشت …
چـه سـاده
بـه اعـتبار دسـتـانـت
زمیـن خوردم !!!
…….
مثل آن است که شاهرگ احساسم را زده باشی …
بند نمی اید..
دوست داشتن ات ..
……….
با کسی که دوستش دارید…فیلم نبینید..نخوابید..آهنگ گوش ندهید..کتاب نخوانید.. و کلا خاطره نسازید !!!…
وقت نبودنش می فهمید که چه میگویم..
…………..
شب هایم درد دارند.. وقتی ندانم.. چراغ اتاقت را کدام “لعنتی” خاموش می کند!!!
الهه من ... میدانم مرا درگیر افکارت نمودی تا دنیایم را به ویرانه ای تبدیل کنی .. و میدانم .. هرشب زمانیکه در تنهایی و سکوتی کشنده فرو میروم .. این یاد توست که با هجومی به افکارم مرا به طوفان عشقت میکشاند .. تا همانند مرغی شکسته بال به مسلخ عشق تو آیم .. آری .... مرا درگیر خودت کن .. درگیر خودت کن تا از آن همه سوختن آرامش بگیرم .. بگذار افکارم را یاد وخاطرات تو انباشته کنند .. چشمانت را نبند ... تا من مات چشمان تو باشم .. آخر تو در وجود منی .. و با تو شبهایم رویایی شیرینند .. و بدان اخرین نقطه ی دنیا .. قله ی عشق ماست .. هر چند تو در وجود منی ... اما من به تنهایی دوریت دچارم .. پس مرا از عطر وجودت تهی مساز .. ای خالق رویا های شیرینم ...